Perdic | قابل طبقه بندی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (7868 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	classifiable U	قابل طبقه بندی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	defense classification U	طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
	downgrade U	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
	downgraded U	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
	downgrades U	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
	downgrading U	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
	security classification U	طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
	declassification U	از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
	black designation U	علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
	army class manager activity U	سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
	classification U	طبقه بندی کردن طبقه بندی
	classifications U	طبقه بندی کردن طبقه بندی
	evaluation rating U	درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
	black concept U	علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
	carpet classification U	طبقه بندی [درجه بندی] فرش
	ratings U	طبقه بندی کردن درجه بندی
	rating U	طبقه بندی کردن درجه بندی
	classification U	طبقه بندی رده بندی
	classifications U	طبقه بندی رده بندی
	regrade U	تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
	systemization U	طبقه بندی
	denomination U	طبقه بندی
	sorting U	طبقه بندی
	denominations U	طبقه بندی
	taxonomies U	طبقه بندی
	assortments U	طبقه بندی
	classifications U	طبقه بندی
	grading U	طبقه بندی
	divisions U	طبقه بندی
	bracket U	طبقه بندی
	classification U	طبقه بندی
	stratification U	طبقه بندی
	typification U	طبقه بندی
	taxonomy U	طبقه بندی
	division U	طبقه بندی
	assortment U	طبقه بندی
	low grade U	کم طبقه بندی
	harmonic division U	طبقه بندی متناسب
	zootaxy U	طبقه بندی جانوران
	classifications U	طبقه بندی پیام
	harmonic proportion U	طبقه بندی متناسب
	route classification U	طبقه بندی جاده ها
	to categorize U	طبقه بندی کردن
	classifies U	طبقه بندی کردن
	nondescript U	غیرقابل طبقه بندی
	soil class U	طبقه بندی خاک
	categorised U	طبقه بندی کردن
	categorises U	طبقه بندی کردن
	speed rate increment U	طبقه بندی سرعت
	graduating U	طبقه بندی کردن
	suborder U	طبقه بندی فرعی
	categorising U	طبقه بندی کردن
	categorize U	طبقه بندی کردن
	standardization U	همگونی طبقه بندی
	graduates U	طبقه بندی کردن
	categorized U	طبقه بندی کردن
	graduate U	طبقه بندی کردن
	categorizes U	طبقه بندی کردن
	service rating U	طبقه بندی پرسنلی
	taxonomist U	متخصص طبقه بندی
	classify U	طبقه بندی کردن
	layers U	طبقه بندی کردن
	systemize U	طبقه بندی کردن
	layer U	طبقه بندی کردن
	categorizing U	طبقه بندی کردن
	classification U	طبقه بندی پیام
	aggroup U	طبقه بندی کردن
	classified U	طبقه بندی شده
	industrial classifications U	طبقه بندی صنعتی
	classification chart U	نمودار طبقه بندی
	classification of aggregate U	طبقه بندی خاکدانه ها
	pigeonhole U	طبقه بندی کردن
	classificatory U	مربوط به طبقه بندی
	classification of soil U	طبقه بندی خاک
	budget classification U	طبقه بندی بودجه
	secrets U	طبقه بندی سری
	computer classifications U	طبقه بندی کامپیوتر
	map classification U	طبقه بندی نقشه ها
	nosology U	طبقه بندی بیماریها
	classifying U	طبقه بندی کردن
	market grades and grading U	طبقه بندی بازار
	vendor rating U	طبقه بندی فروشندگان
	unclassified U	طبقه بندی نشده
	secret U	طبقه بندی سری
	accounting classification U	طبقه بندی حساب
	job classification U	طبقه بندی شغلی
	rug classification U	طبقه بندی فرش
	job classification U	طبقه بندی شغل
	unclassified U	بدون طبقه بندی
	classified material U	مدارک طبقه بندی شده
	class U	طبقه بندی کردن رده
	classified items U	اقلام طبقه بندی شده
	classified items U	اماد طبقه بندی شده
	classified advertisement	آگهی طبقه بندی شده
	coinage U	طبقه بندی بهای مسکوک
	brussels nomenclature U	طبقه بندی تعرفه برکسل
	restrict U	بازداشت طبقه بندی مدارک
	restricts U	بازداشت طبقه بندی مدارک
	restricting U	بازداشت طبقه بندی مدارک
	classing U	طبقه بندی کردن رده
	glossography U	طبقه بندی و شرح زبانها
	intergrade U	طبقه بندی داخلی کردن
	classes U	طبقه بندی کردن رده
	integrade U	[طبقه بندی داخلی کردن]
	classed U	طبقه بندی کردن رده
	topsecret U	طبقه بندی به کلی سری
	restricted data U	اطلاعات طبقه بندی شده
	army genetal classification test U	ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
	assort U	طبقه بندی کردن مناسب بودن
	international classification of U	طبقه بندی بین المللی بیماریها
	access to classified material U	دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
	agct U	ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
	accountable cryptomaterial U	مدارک و وسایل طبقه بندی شده
	labels U	برچسب زدن طبقه بندی کردن
	labeling U	برچسب زدن طبقه بندی کردن
	taxon U	واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
	label U	برچسب زدن طبقه بندی کردن
	classification yard line U	سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
	labelled U	برچسب زدن طبقه بندی کردن
	systematist U	متخصص فائده سازی و طبقه بندی
	grades U	دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
	grade U	دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
	group U	دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
	groups U	دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
	stapling U	فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
	stapled U	فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
	staple U	فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
	grain size classification U	طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
	reserve on board U	مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
	age grouping U	طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
	marshalling yard U	محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
	unit citation U	جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
	unified soil classification system (uscs U	نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
	phytography U	طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
	indexes U	لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
	concurrently U	مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
	indexed U	لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
	index U	لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
	abc analysis U	طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
	groups U	طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
	group U	طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
	scscalable U	قابل درجه بندی
	proficiency rating U	طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
	fault U	یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
	faulted U	یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
	faults U	یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
	sorted U	دسته کردن طبقه بندی کردن
	sort U	دسته کردن طبقه بندی کردن
	resorts U	جدا کردن طبقه بندی کردن
	sorts U	دسته کردن طبقه بندی کردن
	grades U	طبقه بندی کردن کلاسه کردن
	grade U	طبقه بندی کردن کلاسه کردن
	resort U	جدا کردن طبقه بندی کردن
	types U	ماشین کردن طبقه بندی کردن
	break down U	تجزیه کردن طبقه بندی کردن
	typed U	ماشین کردن طبقه بندی کردن
	type U	ماشین کردن طبقه بندی کردن
	resorted U	جدا کردن طبقه بندی کردن
	inelastic demand U	تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
	false work U	تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
	prize fighting U	درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
	entresol U	طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
	standardizing U	بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
	standardised U	بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
	standardises U	بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
	standardising U	بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
	standardize U	بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
	standardizes U	بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
	intermediate U	آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
	lower classes U	طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
	lower class U	طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
	red concept U	جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
	to form into groups U	دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
	Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
	stratify U	طبقه طبقه کردن
	word warp U	فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
	telescopic U	دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
	packaging U	ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
	lineaments U	طرح بندی صورت بندی
	laggin U	اب بندی کردن اب بندی ناوها
	wording U	جمله بندی کلمه بندی
	lineament U	طرح بندی صورت بندی
	gift wrap U	بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
	friendly front end U	طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
	recoverable item U	وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
	archival quality U	مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
	line astern U	صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
	escrow U	سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
	transparent U	نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
	transparently U	نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
	grades U	درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
	grade U	درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
	achievable U	قابل وصول قابل تفریق
	presumable U	قابل استنباط قابل استفاده
	changeable U	قابل تعویض قابل تبدیل
	presentable U	قابل معرفی قابل ارائه
	combustible U	قابل سوزش قابل تراکم
	sensible U	قابل درک قابل رویت
	flexile U	قابل تغییر قابل تطبیق
	bilable U	قابل رهایی قابل ضمانت
	thankworthy U	قابل تشکر قابل شکر